وضع خوبی بر دنیا حاکم نیست، جنگ ستیزي، دیگرستیزی و نفرت بیداد میکند و واقعا با کمال تاسف گاهی شاهد هستیم که به نام اسلام به این نفرت آفرینی دامن زده میشود، جریانها و جناحهایی که خود را منتسب به اسلام میدانند و خودشان را نماینده نماینده اسلام حقیقی معرفی میکنند، ترور میکنند، میکشند، خشونت و تحجر را بر جوامع تحمیل میکنند. امروز در خیلی از نقاط ما شاهد این جریانها هستیم. البته مسئله تروریسم و خشونتگرایی در عین حالی که ریشه در بینش غلط انسان نسبت به خدا و انسان و به آفرینش دارد خود عکسالعمل و معلولی است از وضعیتی که بر دنیای امروز حاکم است.
این دیگرستیزی سرمشقی بوده که در یکی دو قرن اخیر از سوی قدرتهای بزرگ بر دنیا تحمیل شده است. قرنی که گذشت قرن خشونت و قرن جنگ بود. دو جنگ بزرگ جهانی، جنگهاي منطقه ای و جنگ سرد بود که حاصل همان روحیه دگر ستیزی و روحیه اثبات خود با نفی دیگری است. ترور و تروریسم حاصل روحیهای است که در آن اثبات خود مساوی با نفی دیگری است. در واقع کسانی منافعی برای خود تعریف میکنند که با منافع دیگران در تضاد است و با توسل به زور سعی میکنند که دیگران را سرکوب کنند و منافع خود را تامین کنند.
استعمار حاصل همین وضعیت است، مسئله گفتگوی تمدنها که طرح آن تصادفی نبود. اگر دوستان هم یادشان باشد گفت و گوی تمدنها در سال 1999 در سازمان ملل برای اولین دفعه مطرح نشد. در جریان مبارزات انتخاباتی این مسئله را مطرح کردم. قبل از آن نظریه ای مطرح شده بود که بعدا آن نظریه هم با یک نظریه دیگر تکمیل شد و آن جنگ بین تمدنها یا ستیز بین تمدنها بود که آقای هانتینگتون آن را مطرح کرد. من احساس کردم که آنچه مطرح شده تصویر و تبیین وضعیتی است که بر انسانها حاکم هست و او پیش بینی میکرد که جنگ دیگر جنگ اقتصادی و سیاسی نیست. جنگ تمدنی است و این نظریه، نظریه نادرستی است. اصلا به نظر من یک نظریه نبود یک طرح بود؛ یک پیشنهاد بود که در واقع تثبیت کننده وضعیتی بود که بر عالم و آدم حاکم بود؛ به نظرم آمد که چرا تمدنها نباید با هم گفت و گو کنند؟ چرا باید ستیز داشته باشند؟!
اگر تمدن غول آسایی پیدا شده که دست آوردهای مهمی هم داشته _تمدن غرب_ و مدعی است که نقطه نهایی تکامل تاریخ بشری است وهمه تمدنها و فرهنگها و همه ملتها یا بايد هضم و یا جذب شوند در اين تمدن قدرتمند یا از صحنه گیتی حذف شوند. بعدها نیز نظریه پایان تاریخ مطرح شد که معنایش این بود که سیر جوامع بشری بسوی کمال است. کمال جامعه بشری در لیبرال دموکراسی است و لیبرال دموکراسی کمالش در نظامی است که در آمریکا مستقر شده است بنابراین با تحقق نظام لیبرال دموکرات آمریکا نظام سرمایه داری و لیبرالی آمریکا تاریخ بشر به نقطه نهایی خودش رسیده است بنا براین تاریخ دیگر پایان مییابد. همه دنیا هم باید آمریکایی بشود اما خوشبختانه آقای فوکویاما بعدا از این نظریه برگشت این دو نظریه در واقع بیان گر واقعیت حاکم بر دو، سه قرن اخیر بود و نظریه گفت و گوی تمدنها در مقابل آن و برای تغییر پارادایم حاکم بر عالم و آدم مطرح شد.
من این مقدمه را گفتم تا بگویم که یکی از عوامل گسترش ترور و تروریسم و خشونتگرایی همین وضعیتی است که قدرتهای بزرگ بر دنیا تحمیل کردند. وقتی انسانها احساس کردند که راه منطقی برای گفتن حرفشان برای ابراز وجودشان وجود ندارد و قدرت حاکم اجازه ابراز نظر نمیدهد و حقوق انسانها چه در عرصه ملی و چه بین الملی پایمال میشود. انسان احساس کرد راه منطقی برای ابراز وجودش وجود ندارد و بازور سرکوب میشود. در اين مواقع خیلیها میکوشند؛ زور را با زور پاسخ دهند. شما در درون نظامهای ما قبل از انقلاب ببینید چرا جریانهای چریکی در ایران ایجاد شد؟
بنیانگذاران آن انسانهای بدی نبودند ولی انسانهایی بودند مایوس شده بودند از حرکتهای سیاسی و منطقی! و به این نتیجه رسیدند که فقط زور را با زور باید پاسخ گفت و این خشونتگرایی در درون کشور ما ایجاد شد. حتی در کشورهای دیگر در عرصه بینالمل هم که ملتها احساس کردند هرچه بگویند و هرچه بخواهند با زور سرکوب میشود متوسل به زور شدند. بنابراین میخواهم بگویم که این که خشونت گرایی و ترویسم که دنیای ما را سیاه کرده از همین جا ناشی میشود و امروز میبینیم که مخصوصا در منطقه ما چه وضع ناگواری حاکم است؛ مثلا در سوریه؛ از یک طرف سرکوب مردم توسط حکومت مستبد و از سوی دیگر توسل زور از سوی جناحهای متحجر واپس گرای آدمکش. در عراق، در پاکستان و همه جای دنیا کم و بیش چنین وضعی را میبینیم و نیز گرایشهای تندی که در دنیا هست یکی از علل اصلی آن این وضعیتی است که قدرتهای بزرگ بر دنیا حاکم کردند؛ یعنی عکسالعمل در برابر وضعیتی که قدرتهای مستبد و قدرتهای سلطهگر بر دنیا تحمیل کردند.
ما امیدواریم که سالی که پیش رو داریم سال صلح بر اساس تامین حقوق انسانها باشد. صلحی که از یک طرف هیچکس هیچ حقوقی نداشته باشه و تسلیم آنها در برابر قدرت طلب شود این صلح نیست، همچنان که صلح مسلح صلح نیست ميگویند سلاحهاي اتمی و کشتار جمعی جنبه بازدارندگی دارد یعنی کسی آنقدر مجهز بشود که دیگران از ترس تخریبی که او ایجاد ميکند قانع و آرام بشوند به آن میگویند صلح مسلح؛ این صلح نیست، صلح این است که انسانها همه به صورت برابر در کنار یکدیگر از حقوق مساوی برخوردار باشند و این حقوق تضمین و تامین شود چه در درون ملتها که تک تک افراد صاحب حق باشند و حکومتها موظف و مکلف در مقابل مردمند اگر چنین شد صلح درست و حسابی در یک کشور ایجاد ميشود و همچنین در عرصه بین الملی که همه ملتها به عنوان واحدهاي جامعه جهانی دارای حرمت و احترام و حق زندگی و حق پیشرفت باشد و همه به این حق، احترام بگذارند در این صورت ما شاهد صلح خواهیم بود و وقتی ما آرزوی صلح ميکنیم در درون ملتها در عرصه بین الملی این است که حق و حرمت انسان شناخته بشود و آن محتوایی که پیشرفت تاریخ بشری به آن رسیده است یعنی انسانها دارای حقند و حکومتها دارای مبنای زندگی همه جوامع باشند.
در انقلاب بزرگ ما پیشنهاد جمهوری اسلامی داده شد و این که ما ميگوئیم خواست نظام نشان میداد که کدام اسلام در انقلاب ما وجود داشت اسلام، اسلام انقلاب، اسلام طالبانی که در سوریه در عراق در جاهای دیگر دارد کشتار میکند و با دید متحجر خودش میخواهد بر عالم و آدم حاکم بشود نیست بلکه اسلامی است که برای انسانها از هر فرقه از هر گروه از هر گرایشی قائل به حرمت است. وقتی ميگوییم جمهوری اسلامی یعنی حکومت حکومت جمهور است که قدرت در آن متعلق به مردم است؛ حکومت قدرت متمرکز است و منشا آن قدرت منتشر است که همه افراد این قدرت را دارند.حکومت مرکزی از طرف قدرت مردم نمایندگی دارد و این حکومت نه تنها بر آمده از مردم است بلکه در برابر مردم مسئول است و مردم بر آن نظارت دارند.
ما افتخار میکنیم که انقلاب ماپیشنهادش پیشنهاد جمهوری اسلامی بود. حالا بعضیها میگویند امام اصلا اعتقادی به جمهوری و حق مردم نداشت. پدرخواندههای اسلام متحجر و تروریست پرور میگفتند و میگویند که جمهوری بدعت است، در اسلام جمهوری نداریم. "جمهوری اسلامی" نتیجه مبارک انقلاب ما بود. من معتقدم محتوای این انقلاب صلح است صلح میان افراد در درون یک نظام و کشور و صلح میان انسانها در سراسر دنیا با رعایت حق و حرمت انسانهای دیگر.
ما نیاز به صلح داریم، در داخل نیاز به امنیت داریم در داخل ولی این امنیت باید به این صورت باشد که هرکس قبول کرده است در چارچوب نظام و قانون اساسی زندگی بکند ولو اعتقاداتش با اعتقادات اکثریت مخالف باشد ولو اینکه گرایشهای دیگری داشته باشد او یک شهروند جمهوری اسلامی است و باید از حقوق شهروندی برخوردار باشد و در عرصه بین الملی هم همینجور ما نمیتوانیم تعریف بکنیم که دنیا یک مرکز دارد و همه دنیا پیرامونی آن هستند.
منطق جنگ این است که من محور و مدارم و هرکس با من نیست بر من است و چون من زور دارم هرکس بر من است من میتوانم او را از بین ببرم این منطق عین منطقی است که آقای بوش داشت و آقای بن لادن داشت یعنی منطق یکی است! اینان با هم ميجنگیدند در حالی که یک منطق داشتند نومحافظهکاران آمریکا ميگفتند هر کس با ما نیست بر ماست و هرکس برماست ما با او ميجنگیم! ائتلاف جنگ بر علیه تروریسم یعنی ائتلافی که آمریکا با هم پیمانانش کرد برای اینکه مبارزه بکند با همه ملتها و تشکلهایی که با او نبودند عین این منطق در گروههاي تروریستی ميبینیم که هر کس با ما نیست کافر است و هرکس کافر است من حق دارم به هر قیمتی حتی با انتحار و نابود کردن خودم او را از بین ببرم این منطق منطقی است که جنگ ميآفریند؛ ولی آنچه در متن انقلاب ما بود اینکه انسانها حرمت و حق دارند و امنیت همه انسانها باید تامین شود.
امید دارم به حرمت حضرت زهرا(س)، سال پیش روی ما سال حاکمیت معیارهایی باشیم که در متن انقلاب ما بود؛ آزادی، امنیت، پیشرفت و همدلی و وحدت. این کشور مشکلات زیادی دارد؛ همه باید کمک کنند که مشکلات حل شود و موقعی که دلها به یکدیگر نزدیک شد آن وقت حکومت مقتدر است و زمینه پیشرفت در کشور ما که امکانات فوق العاده ای دارد فراهم ميآید و انشالله در عرصه بین الملی هم ما شاهد صلح باشیم صلح به معنی که گفتم صلحی که بر پایه حقوق انسانها و حرمت آنها برای برخورداری از زندگی خوب؛ امنیت آزادی و پیشرفت استوار باشد اگر چنین باشد ما دنیای بهتری داریم.
عدلی که به ما وعده داده اند که حضرت حجت (ع) همه جا را پر از عدل و داد ميکند همین است. خوشبختانه دولت تدبیر و امید روی کار است و با توجه به مشکلات فراوان، با شعار هایی که داده شده کارهایی که صورت گرفته و شاهد بهبود اوضاع هستیم ولی کافی نیست. امیدواریم بهبود گسترش پیدا کند؛ همه باید کمک کنیم تا دولت بتواند موفق باشد.
یزد علاوه بر این مشکلاتی که گفتم مشکل دیگری هم دارد که اختصاص به یزد و کلا فلات مرکزی ایران دارد که ایران یک کشور نیمه خشک هست که خوشبختانه دوستان در استانداری این مسئله کم آبی رو به آن توجه دارند که باید گفت یزد یک استان کشاورزی نیست. الان شاهد کم آبی بیشتری در استان یزد هستیم که علاوه بر آن مشکل دیگری هم داریم که هر چه بیشتر به صنعتی شدن نزدیک ميشویم مصادف است با آلوده شدن فضای محیط زیست؛اگر آب هم به ما برسد، هوای تازه کم ميشود. باید تلاش کرد که همه این مشکلات به یاری خدا حل شود.
از جمله رسالتهایی که یزدیتبارها میتوانند انجام دهند تلاش برای اعتلای نام یزد هست و با توجه به ظرفیتهای خوب استان چه در عرصه فرهنگی و اقتصادی؛ بلکه در تمام عرصه ها شاهد وجود با برکت یزدی ها در سطح کشور هستیم و البته یزدی ها اگر بخواهد ميتوانند جاهای دیگر را هم آباد کنند و نیز یادی بکنم از دهم فروردین که ادامه قیامی بود که در 19 دی در قم شروع شد که خود باعث افتخار است و خدا رحمت کند حضرت آیت الله شهید صدوقی (ره) و انشالله که در ادامه شاهد رشد بیشتر یزدی ها در تمام زمینه یاشیم و خداوند به همه شماها توفیق عنایت بفرماید.
نظرات شما عزیزان:
|